بالاخره بعد از سه هفته وقفه برنامه «وضعیت تفکر در ایران معاصر» از شبکه چهار پخش شد ولی با موضوعی جدید و با مهمانان جدید، ادامه گفتگوی قبل هم که با حضور دکتر قائمینیا و صادق زیباکلام بود به راحتی حذف شد و بدون هیچ توضیحی از کنار آن عبور کردند.
موضوع برنامه مذکور در مورد وضعیت تفکر در ایران و کشف راههایی برای ارتقا آن در جامعه است!! خوب فکر کنید و ببینید همان پارادوکسی که من در عنوان برنامه و خط مشی عوامل اجرایی آن میبینم، شما هم میبینید؟
ترویج تفکر و تامل در جامعه و تولید و خلق اندیشههای نو توسط اندیشمندان، مشروط به این است که شما به آنها اجازه تفکر، نقد و پرسش را بدهید یعنی فضای مساعد و مناسبی بدور از اتهام زنی و جنجالسازی فراهم کنید و لو از نظر شما، برداشتهای آنها اشتباه باشد، زمانی میتوان اشتباهی را رفع کرد که اول طرح شود و بعد با نقدی علمی و مستند اشتباهات را روشن کنیم. اما اگر از همان بدو تولد یک اندیشه، انتظار ظهور اندیشههایی پیامبرگونه داشته باشیم در آن صورت ساکنین این کره خاکی فقط در انحصار انبیاء و اولیاء معظم بود و دیگر چه نیازی به ما آدمهای یک لاقبا بود!! اما حالا که آن بزرگان لطف کردند و به ما اجازه سکونت در این خرابآباد را دادند پس لابد پی همه چیز را به تن مبارک مالیدهاند، یعنی قبول کردند ما خطا میکنیم و این خطا رو هم طرح میکنیم تا آن بزرگان به ما کمک کنند برطرف کنیم اما من در سیره و سنت هیچ یک از این بزرگان ندیدم که با لال کردن امت خودشان، در صدد اصلاح آنها بربیایند، اتفاقا آنقدر بزرگ و کریم بودند که به اشخاص سمج و یک دندهای همچون ابن ابی العوجاء مجال سخن دادند و چه ساعتهایی که نشستند و اباطیل این گونه افراد را شنیدند ولی خم به ابرو نیاورند و با کمال سخاوت و بزرگمنشانه به نقد اندیشههای آنها پرداختند.
حالا اگر ما به مخاطب اطمینان نکنیم و یا به حقانیت باورهایمان اعتقادی نداشته باشیم و یا اینکه اعتقاد داریم، اما قدرت نقد صحیح مخالفان را نداریم در آن صورت تبدیل به مانعی برای اندیشهورزی خواهیم شد و از طرف دیگر خود عامل انسداد اندیشه در جامعه میگردیم.
به نظر من کسانی که محدودیتهای بیجایی را در مورد برنامه «وضعیت تفکر در ایران» و یا برنامههایی مشابه آن اعمال میکنند حداقل دچار دو مشکل از سه مشکل بالا هستنند یعنی حداقل میتوان گفت آنها به مخاطب اطمینان ندارند و همچنین قدرت نقد و تحلیل بالایی ندارند. و همین باعث شده خود را محق بدانند تا به جای مخاطب بیندیشند و صلاح و فساد اندیشه را تشخیص بدهند تا مبادا مخاطبان دچار اعوجاجی در اندیشههای ...
من نمیدانم این مهندس عزت الله خان ضرغامی در صدا و سیما چه میکند!! از طرفی با این محدودیتهای بی جا در برخی برنامهها مواجه میشویم و از طرف دیگر حضور بازیگرهایی مثل میترا حجار را در سریالها و در شبکههای آن شاهدیم!! بازیگری که در خارج از ایران ارزشهای آن را نادیده میگیرد حالا دعوت میشود به صدا و سیما تا ...
واقعا کسی نیست از این افلاطونهای معاصر بپرسد که با این نگاهی که شما به مردم دارید چطوری میخواهید تحول در علوم انسانی راه بیندازید، شما غیر از تهوع در علوم انسانی، هیچ کار دیگری در این چند دهه نکردید!! به قول شاعر «مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان» در حوزههای دیگر هر نوع اباطیلی اجازه انتشار مییابد و با تیراژی بالا راهی بازار میشود ولی وقتی نوبت به دانش آموختگان حوزه علوم انسانی میرسد شما اولا باید اثبات کنید این اندیشه داخلی و متکی به تحقیقات خودتان است و ثانیا «نو» هست حالا ملاک نو بودن چیست؟ و چه کسی آن را میخوهد تعیین کند؟ بماند، اما از همه جالبتر کار شما، باید توسط کسانی ارزشیابی شود که در حد چند مقاله، آن هم در چند روزنامه بی نام و نشان از رشته تخصصی شما آگاهی دارند...
به هر حال با تمام این دلخوریها، باز هم این برنامه ارزش دیدن دارد. این بار دکتر سیاوش جمادی مترجم کتاب «هستی و زمان» اثر هایدیگر و دکتر بیژن عبدالکریمی دعوت شدند و بنا است پیرامون چیستی «پرسش» و نقش آن در شکوفایی اندیشه گفتگو کنند. در این برنامه دکتر محمدرضا اسدی به عنوان کارشناس مجری حضور دارند و سئوالات و گاها نقدهای ایشان، محتوای گفتگو را جذابتر و دیدنیتر میکند.